
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۱۴۳
۱
دشمن از غمخانه من شاد می آید برون
سیل روشن زین خراب آباد می آید برون
۲
دور گردان را به آتش رهنمایی می کند
از سپند من اگر فریاد می آید برون
۳
تا غبار خط ازان رخسار می گردد بلند
عاشقان را گرد از بنیاد می آید برون
۴
شهپر دولت فلک پرواز می گردد ز تیغ
این هما از بیضه فولاد می آید برون
۵
حاصل صورت پرستی غوطه در خون خوردن است
این صدا از تیشه فرهاد می آید برون
۶
رتبه آزادگی نتوان به کوشش یافتن
سرو و سوسن از زمین آزاد می آید برون
۷
از فقیر افزون توانگر آه حسرت می کشد
دود بیش از خانه آباد می آید برون
۸
ناله مظلوم استقبال ظالم می کند
از کمان پیش از نشان فریاد می آید برون
۹
سرخ رویی بی تعب صائب نمی آید به دست
این صدا از سیلی استاد می آید برون
تصاویر و صوت

نظرات