
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۱۶۲
۱
خال یا تخم امید عاشق شیداست این؟
زلف یا شیراه جمعیت دلهاست این؟
۲
زلفش از معموره دلها برآورده است گرد
یا بهار بی خزان عنبر ساراست این؟
۳
فتنه روز قیامت در رکابش می رود
رایت حسن بلند اقبال، یا بالاست این؟
۴
گر سر خورشید را بیند به زیر پای خویش
آب در چشمش نمی گردد، چه بی پرواست این؟
۵
نیست ممکن فکر زلفش را برآوردن ز دل
می شود هر روز افزون، ریشه سوداست این
۶
خط که حسن دیگران را می شود فرمان عزل
استمالت نامه آن حسن بی پرواست این
۷
از دمیدن های خط صائب ازو ایمن مشو
جوهر بی رحمی شمشیر استغناست این
تصاویر و صوت


نظرات