صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۱۸۴

۱

نباشد لقمه ای بی خون دل بر خوان درویشان

نگردد خشک هرگز از قناعت نان درویشان

۲

نریزند آبروی خویش بهر عمر جاویدان

که باشد آبرو سرچشمه حیوان درویشان

۳

از ایشان جوی همت گر هوای سلطنت داری

که تاج و تخت باشد کمترین احسان درویشان

۴

اگر چه دستشان کوتاهتر از آستین باشد

بود گوی فلک ها در خم چوگان درویشان

۵

ز کوه قاف اگر باشد شکوه سلطنت افزون

پر کاهی ندارد وزن در میزان درویشان

۶

سگ از همراهی اصحاب کهف از شیر مردان شد

مکن دست ارادت کوته از دامان درویشان

۷

نباشد ذره ای نومید از احسانشان صائب

ازان گرم است چون خورشید دایم نان درویشان

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۱۸

نظرات