صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲

۱

خط نسازد بی صفا آن عارضِ پر نور را

از نسیمِ صبح پروا نیست شمعِ طور را

۲

شکوه مُهرِ خاموشی می‌خواست گیرد از لبم

ریختم در شیشه باز این بادهٔ پر زور را

۳

پا منه بیرون ز حدِ خویش تا بینا شوی

نیست حاجت با عصا در خانهٔ خود کور را

۴

همچنان از خار خارِ دانه چشمش می‌پرد

گر بود زیرِ نگین مُلکِ سلیمان مور را

۵

خرمنِ خود سوخت هر‌کس بی‌گناهان را گزید

نیش گردد آتش آخر خانهٔ زنبور را

۶

ساحلِ دریای پر شورِ جهان، ترکِ خودی است

مهدِ آسایش بود دارِ فنا منصور را

۷

از نظربازانِ خود غافل نگردد شرم حسن

روی دل در پرده باشد غنچهٔ مستور را

۸

نیست صائب در جهان بی‌خودیِ بیمِ گزند

باده‌خواران نُقل می‌سازند چشمِ شور را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۵۸
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۵۷

نظرات

user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۳۹۹/۰۴/۰۹ - ۰۲:۱۱:۲۸
بیت دوم، خامُشی، صحیح است و بیت را موزون میکند:شکوه، مُهر خامشی می‌خواست گیرد از لبم / ریختم در شیشه، باز این باده‌ی پر زور رامظفر محمدی الموتی