صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۰۹

۱

به زیر تیغ جانان از بصیرت نیست لرزیدن

نفس در زیر آب زندگی ظلم است دزدیدن

۲

نباشد رحم بر افتادگان سر در هوایان را

به پای سرو چون آب روان تا چند غلطیدن؟

۳

مکن یکبارگی خم را ز می خالی که بر خاطر

گرانی می کند جای فلاطون را تهی دیدن

۴

مهل خالی ز می زنهار ای پیر مغان خم را

که در دل می خلد جای فلاطون را تهی دیدن

۵

سبکسر بر حیات خویش می لرزد، نمی داند

که سازد زود عمر شمع را کوتاه، لرزیدن

۶

جهان ناساز از باریک بینی بر تو شد، ورنه

گل بی خار گردد خارزار از چشم پوشیدن

۷

مشو با بال و پر زنهار از افتادگی غافل

که سر در دامن منزل گذارد ره ز خوابیدن

۸

دعای جوشنی چون ساده لوحی نیست دلها را

به ناخن چهره آیینه را نتوان خراشیدن

۹

قبولی نیست دردرگاه حق زهد لباسی را

که دارد کعبه ننگ از جامه پوشیده پوشیدن

۱۰

حلال است آب و نان این جهان بر عاقبت بینی

که منظورش بود چون ماه نو کاهش ز بالیدن

۱۱

گره نگشاید از دل خنده سوفار پیکان را

ز دل زنگ کدورت کی برون آید به خندیدن؟

۱۲

میاور دست گستاخی برون از آستین صائب

که از یک گل به دیدن می توان صد رنگ گل چیدن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۰

نظرات