صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۱۱

۱

مروت نیست جرم بوسه دزدان را نبخشیدن

که بس باشد قصاص این گناه سهل، لرزیدن

۲

مرا زان قد موزون نیست جز خمیازه خشکی

خنک آبی که بتواند به پای سرو غلطیدن

۳

بهار خنده را در آستین چون غنچه پنهان کن

که می شوید رخ گل را به خون بی پرده خندیدن

۴

ز شبنم چهره پوشیدن رویان رنگ می بازد

به هر تردامنی چون گل مناسب نیست جوشیدن

۵

به از گرد یتیمی دایه گوهر را نمی باشد

خط نورسته را ظلم است ازان عارض تراشیدن

۶

ندارم محرمی چون کوهکن تا در دل گویم

ز سنگ خاره می باید مرا آدم تراشیدن

۷

ز غفلت در گذر تا دامن منزل به دست آری

که گردد ره دو چندان از میان راه خوابیدن

۸

گران کردن مروت نیست بار ناتوانان را

نمی باید ز بیمار گران احوال پرسیدن

۹

ز غفلت پیرو طول امل را نیست دلگیری

ره خوابیده را سیری نمی باشد ز خوابیدن

۱۰

مپیچ ای بی جگر زنهار از تیغ شهادت سر

نفس در زیر آب زندگی ظلم است دزدیدن

۱۱

نگردد خارخار حرص کم از جمع سیم و زر

تهی چشم فزاید دام را از دانه پاشیدن

۱۲

به دل خوردن درین بستانسرا صائب قناعت کن

که روی مرغ را بر خاک مالد دانه برچیدن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۹۶
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۱

نظرات