صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۲۳

۱

خدایا قطره ام را شورش دریا کرامت کن

دل خون گشته و مژگان خونپالا کرامت کن

۲

نمی گردانی از من راه اگر سیل ملامت را

کف خاک مرا پیشانی صحرا کرامت کن

۳

جنون من به داغ ریزه انجم نمی سازد

مرا چون مهر یک داغ جهان آرا کرامت کن

۴

دل مینای می را می کند جام نگون خالی

دل پر خون چو دادی، چشم خون پالا کرامت کن

۵

درین وحشت سرا تا کی اسیر آب و گل باشم؟

مرا راهی به سوی عالم بالا کرامت کن

۶

به گرداب بلا انداختی چون کشتی ما را

لبی خشک از شکایت چون لب دریا کرامت کن

۷

مرا هر روز چون خورشید قرصی در کنار افکن

نمی گویم به من رزق مرا یکجا کرامت کن

۸

ز سودای محبت هیچ کس نقصان نمی بیند

دل و دستی مرا یارب درین سودا کرامت کن

۹

نظر بینا چو شد خضرست هر گرد سبکسیری

من گم کرده ره را دیده بینا کرامت کن

۱۰

دل خود می خورد سیلاب چون جایی گره گردد

زبان شکوه ام را قوت انشا کرامت کن

۱۱

حضور گلشن جنت به زاهد باد ارزانی

مرا یک گل زمین از ساحت دلها کرامت کن

۱۲

دو شاهد چون دو بال و پر بود شهباز معنی را

زبان آتشین دادی، ید بیضا کرامت کن

۱۳

بهار طبع صائب فکر جوش تازه ای دارد

نسیم گلستانش را دم عیسی کرامت کن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۹۰
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۷

نظرات

user_image
افشار
۱۳۹۹/۰۳/۰۸ - ۰۲:۳۷:۰۶
با سلام.مصرع دوم از بیت ششم چگونه خوانده می شود و مقصود از "یک گل زمین" چیست؟با تشکر