صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۲۴

۱

برآورد از نهادت گرد عصیان، گریه ای سر کن

اگر دل را نسازی آب، باری دیده ای تر کن

۲

ز غفلت چند خواهی روز را شب کرد ای غافل؟

شبی را هم ز آه آتشین روز منور کن

۳

نسازی گر دهانی را چو نخل بارور شیرین

خنک از سایه دلها را چو بید سایه گستر کن

۴

سفیدی می کند راه فنا از هر سر مویت

درین وحشت سرا تا پای داری راه را سر کن

۵

به نعل واژگون از راهزن ایمن شود رهرو

چو دل را ساده کردی خانه خود را مصور کن

۶

به شیرینی توان بستن لب بیهوده گویان را

ز هر کس بشنوی تلخی، دهانش پر ز شکر کن

۷

هلالی کرد چشم شور، مه را در تمامی ها

درین عبرت سرا پهلوی چرب خویش لاغر کن

۸

ترا چون خاک خواهد بود آخر بستر و بالین

در ایام حیات از خاک هم بالین و بستر کن

۹

نصیحت کی اثر در سنگ خارا می کند صائب؟

برای این گرانخوابان برو افسانه ای سر کن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۳۷

نظرات