
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۲۲۶
۱
سر بی مغز را از باده گلرنگ خالی کن
دل خود را مصفا از شراب لایزالی کن
۲
چو نقش بوریا بر خاک نه پهلوی لاغر را
می ریحانی تحقیق در جام سفالی کن
۳
چو ماه بدر عمری جلوه تن پروری کردی
به گردون ریاضت روزگاری هم هلالی کن
۴
همیشه برق فرصت بر مراد کس نمی خندد
اگر هم گریه ای یابی دلی از گریه خالی کن
۵
زبان بازی به شمع بی ادب بگذار در مجلس
به بزم حال چون آیی شمار نقش قالی کن
۶
مکن تن پروری تا می توان دل را صفا دادن
چو اصحاب یمین تعمیر ایوان شمالی کن
۷
ز نخل زندگی تا هست برگی بر قرار خود
ز آه سرد چون باد خزان بی اعتدالی کن
۸
نداری دسترس چون بر زر و سیم جهان صائب
دل احباب را تسخیر از نیکو خصالی کن
تصاویر و صوت

نظرات