صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۴۱

۱

ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من

ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من

۲

به این طالع چرا از دوستان من راستی جویم؟

که افتاده است چپ با دست من نقش نگین من

۳

اگر چه ظاهرم تلخ است، شیرین است گفتارم

نهان در پرده زنبور باشد انگبین من

۴

ز بس بر خرمنم برق بلا ده تیغه می بارد

به خاکستر نشیند تا به گردن خوشه چین من

۵

شفق هر صبحدم صد کاسه خون در ساغرم ریزد

فلک از کهکشان هر شب کمر بندد به کین من

۶

مده رو پیش چشم من نقاب بی مروت را

مباد آید برون از پرده آه آتشین من

۷

دماغ ناله مجنون صحرایی کجا دارد؟

جرس را مهر بر لب می نهد محمل نشین من

۸

امیدی هست آب رفته اش دیگر به جو آید

یکی سازد به مژگان دست را گر آستین من

۹

تو ای صائب دل خرم اگر داری خوشت باشد

گره فرسود شد در گرد غم چین جبین من

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۴۵
کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۷۸۱

نظرات