صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۴۷

۱

ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون

ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون

۲

ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟

که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون

۳

ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم

که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟

۴

نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟

که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون

۵

مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد

که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون

۶

هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم

همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون

۷

چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟

سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون

۸

مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت

ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون

۹

نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب

ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۶۴
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۴۸

نظرات