صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۴۹

۱

ز ابر آن روز آید روشنی بخش جهان بیرون

که آید از نقاب شرم روی دلستان بیرون

۲

ز جیب غنچه بیرون آورد گل دست گستاخی

چو از گلشن رود آن شاخ گل دامن کشان بیرون

۳

اگر از دورباش بوستان پیرا نیندیشد

سر از یک طوق با قمری کند سرو روان بیرون

۴

سخن کش خامه حرف آفرین را می کند گویا

به پای خود نیاید هیچ مغز از استخوان بیرون

۵

ره باریک سوزن رشته ها را بی گره سازد

سخن سنجیده می آید ازان تنگ دهان بیرون

۶

مجو با قامت خم لنگر از عمر سبک جولان

که استادن ندارد تیر چون رفت از کمان بیرون

۷

مرا بگذار خامش گر ز حرف راست می رنجی

که شمع راست را می آید آتش از دهان بیرون

۸

ز روی شرمگینان بلبل حیران چه گل چیند؟

که با دست تهی گلچین رود زین گلستان بیرون

۹

سبکروحان نمی سازند صائب با گرانباران

که می آید نسیم پیرهن از کاروان بیرون

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۴۹

نظرات