
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۲۶
۱
چه احتیاج دلیل است در رحیل مرا؟
چو سیل جذبه دریاست بس دلیل مرا
۲
چه غم ز آتش سوزنده چون خلیل مرا؟
که عشق او ز بلاها بود کفیل مرا
۳
چه حاجت است به رهبر، که گوشه چشمش
کشد چو سرمه به خویش از هزار میل مرا
۴
علاج تشنه دیدار نیست جز دیدار
به چشم، موج سراب است سلسبیل مرا
۵
نکرده است چنان عشق او سبکروحم
که کوه غم به نظرها کند ثقیل مرا
۶
هنوز در جگر سنگ بود چشمه من
که عشق کرد به لب تشنگان سبیل مرا
۷
نه هر شکار سزاوار تیغ استغناست
مکش به داغ جگر گوشه خلیل مرا
۸
چرا ستایش بخل از کرم فزون نکنم؟
که هست منت آزادی از بخیل مرا
۹
درین بساط من آن سیل پر شر و شورم
که بحر کوچه دهد همچو رود نیل مرا
۱۰
عزیز کرده عشق و محبتم صائب
شود ذلیل، فلک گر کند ذلیل مرا
تصاویر و صوت



نظرات