
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۲۶۱
۱
دیده زان حسن به سامان چه تواند بردن؟
مور از خوان سلیمان چه تواند بردن؟
۲
محو روی تو نگردد دل حیران، چه کند؟
شبنم از مهر درخشان چه تواند بردن؟
۳
لطف گلهای چمن قسمت بینایان است
بی بصیرت ز گلستان چه تواند بردن
۴
عالم خشک چه دارد که ستانند ازو؟
نقش از آیینه عریان چه تواند بردن؟
۵
فیض دریای ازل در خور استعدادست
ابر تصویر ز عمان چه تواند بردن؟
۶
بند توست آنچه تصرف کنی از عالم خاک
دزد پیداست ز زندان چه تواند بردن
۷
ما چه داریم که اندیشه ز تاراج کنیم؟
سیل از خانه ویران چه تواند بردن؟
۸
بوسه بیجا کمری بسته به تاراج لبش
حرص مور از شکرستان چه تواند بردن؟
۹
از تماشای تو خورشید دل پر خون برد
لاله از کوه بدخشان چه تواند بردن؟
۱۰
دل صائب چه تمتع برد از عالم پوچ؟
برق با خود ز نیستان چه تواند بردن؟
تصاویر و صوت


نظرات