صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۲۸۷

۱

گو مکن سایه کسی بر سر دیوانه من

پرده چشم غزال است سیه خانه من

۲

گرد هستی نشسته است به کاشانه من

می رود سیل سبکبار ز ویرانه من

۳

برق جایی که ز خرمن به تغافل گذرد

به چه امید برآید ز زمین دانه من؟

۴

بحر را موج به زنجیر اقامت نکشد

چه کند سلسله با شورش دیوانه من؟

۵

گرچه این میکده از خون جگر لبریزست

باده ای نیست به اندازه پیمانه من

۶

هر زبانی که ازو زهر ملامت ریزد

سایه بید بود بر سر دیوانه من

۷

می کشد دامن رعنایی فانوس به خاک

شمع در حسرت خاکستر پروانه من

۸

دیده شیر چراغ سر بالین من است

پرده چشم غزال است سیه خانه من

۹

فارغ از دردسر هستی ناقص گردد

هر که مالد به جبین صندل بتخانه من

۱۰

صائب از حوصله هوش برآید فریاد

چون برآید ز جگر ناله مستانه من

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۶۶

نظرات