
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۲۸۸
۱
غم دنیا نبود در دل دیوانه من
دیو را راه نباشد به پریخانه من
۲
من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات
خشکتر می شود از می لب پیمانه من
۳
بر سیه خانه لیلی نزد برق اینجا
به چه امید کند نشو و نما دانه من
۴
می کند سیل فرامش سفر دریا را
دلنشین است ز بس گوشه ویرانه من
۵
از گهر حوصله بحر نمی گردد تنگ
سنگ طفلان چه کند با دل دیوانه من؟
۶
کی شود جامه فانوس حجاب من و شمع؟
پرده شرم نشد مانع پروانه من
۷
از فروغش جگر ابر گریبان زد چاک
با صدف تا چه کند گوهر یکدانه من
۸
خم می را که زمین گیر گرانجانی هاست
آسمان سیر کند نعره مستانه من
۹
عاقبت پیر خرابات ز بی پروایی
ریخت پیش بط می سبحه صد دانه من
۱۰
نیست ممکن که نبازد دل و دین را صائب
هر که آید به تماشای صنمخانه من
تصاویر و صوت

نظرات