
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۲۹۲
۱
داغ بر دل شدم از انجمن یار برون
دست خالی نتوان رفت ز گلزار بیرون
۲
باد زنجیری این راه پر از پیچ و خم است
دل چسان آید ازان طره طرار برون؟
۳
در ریاضی که بود دیده بلبل شبنم
نرود بوی گل از رخنه دیوار برون
۴
گرچه باریک چو سوزن شدم از دقت فکر
رهروی را نکشیدم ز قدم خار برون
۵
دل سرمست اگر بار امانت نکشد
کیست آید دگر از عهده این کار برون؟
۶
بی محرک نشود هیچ سخنور گویا
نغمه بی زخمه نیاید ز رگ تار برون
۷
هر که اوقات کند صرف به نقادی خلق
می رود زود تهیدست ز بازار برون
۸
کجی از طینت نادان به نصیحت نرود
که نیاید به فسون پیچ و خم از مار برون
۹
رخنه در سد سکندر کند آسان صائب
هر که آید ز پس پرده پندار برون
تصاویر و صوت


نظرات