
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۰۷
۱
صدای پا نبود در خرام درویشان
زمین به خواب رود زیر گام درویشان
۲
چو نی اگر چه بود خشک، کام درویشان
شکر به تنگ بود در کلام درویشان
۳
چه لذت است که بادست پخت بی برگی است
نمکچش است سراسر طعام درویشان
۴
اگر ز سنگ حوادث شود هلال هلال
صدا بلند نگردد ز جام درویشان
۵
که می تواند وصف تمام ایشان کرد؟
به از تمام جهان، ناتمام درویشان
۶
ز روستای طمع رخت برده اند برون
مساز روی ترش از سلام درویشان
۷
میان مور و سلیمان تفاوتی ننهد
چو سفره باز کند فیض عام درویشان
تصاویر و صوت

نظرات