
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۱۶
۱
گشوده است در فیض رخنه دیوار
به باغبان چه ضرورست دردسر دادن؟
۲
صدف ز دیده دریانژاد من دارد
ز ابر آب گرفتن، عوض گهر دادن
۳
کمینه بازی مژگان خونفشان من است
عنان چو موج به دریای پر خط دادن
۴
چو سایه سرو نهاده است سر به دنبالش
که یاد گیرد ازو پیچش کمر دادن
۵
ترا که نامه بری هست چون فغان صائب
چه لازم است کتابت به نامه بر دادن؟
۶
به رنگ بی جگران رگ به نیشتر دادن
بود به دشمن خونخوار خود جگر دادن
۷
به قیمت گل و می ده اگر زری داری
که بهترین هنرهاست زر به زر دادن
۸
گل سر سبد بوستان خلق من است
چو نخل سنگ بر سر خوردن و ثمر دادن
۹
ز پرفشانیم ای شمع رو چه می تابی؟
به من نخست نبایست بال و پر دادن
۱۰
چه طعن لغزش مستانه می زنی بر من؟
به من ز دور نبایست بیشتر دادن
تصاویر و صوت

نظرات