صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۳۲

۱

احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را

گرفت خیل پری در میان سلیمان را

۲

شکار هاله بود ماه و آن خط مشکین

به دام هاله کشید آفتاب تابان را

۳

تن لطیف ترا عطر، خار پیرهن است

به بوی گل مگشا چاک آن گریبان را

۴

مشو ز حال دل ای یار تازه خط غافل

که نیست جز دل ما شمعی این شبستان را

۵

به حکمت از لب خود مهر خامشی بردار

به دست دیو مده خاتم سلیمان را

۶

ز جان درین تن خاکی مجوی جوش نشاط

که در تنور، نفس سوخته است طوفان را

۷

به ما حرارت دوزخ چه می تواند کرد؟

اگر ز ما نستانند چشم گریان را

۸

ز حال راهروان غافلم، همین دانم

که هست توشه ز دل خضر این بیابان را

۹

ز دود آه، لب تازه خط او صائب

سیاه خانه نشین کرد آب حیوان را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۳۲

نظرات

user_image
ایلیا محمدی
۱۳۹۸/۰۵/۰۳ - ۱۶:۱۰:۴۴
مولانا صائب بعد از آنکه از مملکت هند برگشته تا آخر حیات در نزد سلاطین صفویه معزز و محترم زیسته و از طرف شاه عباس ثانی به لقب ملک الشعرایی مفتخر شده است ولی در روز جلوس شاه سلیمان اشعاری که منظوم ساخته و مطلع آن این است :احـاطه کرد خـط آن آفتـاب تـابـان را گرفت خیل پری در میان سلیمان راشاه سلیمان را بجهت حسن صورتی که در جوانی داشت به غیظ آورده و تا آخر عمر با مولانا تکلم نکرده است . مولانا سه چهار سال بعد از جلوس وی در شهر اصفهان درگذشت و هم در آنجا مدفون است و عبارت «صائب وفات یافت » (1081 هَ . ق .) تاریخ فوت اوستاز لغتنامه دهخدا