
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۲۳
۱
زکات صحت جسم است خسته پرسیدن
نگاهبانی عمرست پیش پا دیدن
۲
اگر چه خواب ترا نیست بخت بیداری
مدار دست ز تمهید چشم مالیدن
۳
به هیچ عذر نمانده است دسترس ما را
به غیر ناخن خجلت زمین خراشیدن
۴
چه میوه های گلوسوز در قفا دارد
به خاک ره زر خود چون شکوفه پاشیدن
۵
مشو ز لغزش پا ناامید در ره عشق
که قطع می شود این ره به پای لغزیدن
۶
خموش باش که سنجیدگان عالم را
سبکسری است به میزان خویش سنجیدن
۷
بپوش چشم خود از عیب مردمان صائب
ترا که نیست میسر برهنه پوشیدن
تصاویر و صوت

نظرات