
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۲۴
۱
خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن
به روی سبزه و گل همچو آب غلطیدن
۲
جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
که در بهشت حلال است باده نوشیدن
۳
کنون که شیشه می مالک الرقاب شده است
ز عقل نیست سر از خط جام پیچیدن
۴
دو نعمت است که بالاترین نعمتهاست
شراب خوردن و در پای یار غلطیدن
۵
پیاله از کف ساقی به ناز می گیرم
درین بهار که دارد دماغ گل چیدن؟
۶
به غیر عشق که هر روز سخت تر گردید
کدام کار که آسان نشد به ورزیدن؟
۷
لباس شهرت شمع است جامه فانوس
به راز عشق محال است پرده پوشیدن
۸
به اشک و آه اگر دسترس بود صائب
خوش است دامن شب را به دست پیچیدن
تصاویر و صوت

نظرات