
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۳۹
۱
کرم به ابر سبکدست همچو عمان کن
تمام روی زمین را رهین احسان کن
۲
ز باده چهره گلرنگ را فروزان کن
ز قطره های عرق بزم را چراغان کن
۳
به شکر این که جبین گشاده ای داری
ملایمت به خس و خار این گلستان کن
۴
به آبروی عزیزان مگر شوی سیراب
سفال تشنه خود وقف می پرستان کن
۵
هوای نفس چو گردید زیردست ترا
ز باد تختگه خویش چون سلیمان کن
۶
فضای شهر مقام نفس کشیدن نیست
چو گرد باد نفس راست در بیابان کن
۷
مدار فیض خود از ابر همچو بحر دریغ
تمام روی زمین را رهین احسان کن
۸
شود کلید ز اعجاز عشق آخر قفل
نظر به پیرهن و چشم پیر کنعان کن
۹
نظر به چشمه حیوان سیه مکن صائب
به آبروی، قناعت ز آب حیوان کن
تصاویر و صوت

نظرات