
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۴۴
۱
هوای جام صبوح و می شبانه مکن
دل چو کعبه خود را شرابخانه مکن
۲
دو تیغ را نکشد یک نیام در آغوش
برون نرفته ز خود یاد آن یگانه مکن
۳
به جستجوی تو هر خوشه صد زبان شده است
برای نان دل خود چاک همچو دانه مکن
۴
تو نونیاز و زمانه است کهنه کشتی گیر
تلاش کشتی خصمانه با زمانه مکن
۵
حضور تیره دلان سرمه سای آوازست
در آن چمن که بود زاغ، آشیانه مکن
۶
مباد شانه شمشاد دلشکسته شود
دگر به دست، سر زلف خویش شانه مکن
۷
درین دو هفته که گل گرم محمل آرایی است
دماغ صرف سرانجام آشیانه مکن
۸
به گرد کعبه نگشتن ز سست عزمی توست
گران رکابی توفیق را بهانه مکن
۹
درین زمانه که دشمن ز خانه می خیزد
دلیر تکیه به خاشاک آشیانه مکن
۱۰
چو قطره تن به جلای وطن مده ز محیط
سوار ابر مشو، برق تازیانه مکن
۱۱
چو داغ لاله گره کن نفس به دل صائب
ز تنگ حوصلگی آه عاشقانه مکن
۱۲
ازین غزل دل عشاق سوختی صائب
دگر خیال غزل های عاشقانه مکن
تصاویر و صوت

نظرات