
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۶۵
۱
خامی بود سر از پی دنیا گذاشتن
کاین صید رام می شود از وا گذاشتن
۲
بی انتظار دامن ساحل گرفتن است
چون موج دست بر دل دریا گذاشتن
۳
دل را ز اشک تلخ سبکبار می کند
سر بر خط پیاله چو مینا گذاشتن
۴
دیوانه ای، ز سنگ ملامت متاب روی
بازیچه نیست سلسله بر پا گذاشتن
۵
تا هست سنگ در کف طفلان شهر و کوی
دیوانگی است روی به صحرا گذاشتن
۶
ای عشق، خود بگوی کز انصاف دور نیست
ما را به اختیار خرد واگذاشتن؟
۷
در عالمی که عبرت ازو موج می زند
نتوان مدار خود به تماشا گذاشتن
۸
سرسبز باد خامه صائب که حق اوست
سر در ره سخن عوض پا گذاشتن
تصاویر و صوت

نظرات