صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۳۶۶

۱

امروز رخ نشسته به خون جگر سخن

از صلب خامه آمده با چشم تر سخن

۲

هر نقطه شاهدی است که بر صفحه وجود

هرگز نداشت جز گره دل ثمر سخن

۳

روزی که از شکاف قلم چشم باز کرد

در خاک تیره رفت فرو تا کمر سخن

۴

داغ ستاره سوختگی داشت بر جبین

روزی که شد ز کلک قضا جلوه گر سخن

۵

از بس که رو به هر طرفی کرد و ره نیافت

از شرم، روی صفحه ندارد دگر سخن

۶

تا کی الف به سینه کشد کلک بی گناه؟

دندان ز نقطه چند نهد بر جگر سخن؟

۷

در عهد این سیاه دلان آب جوی شد

گر داشت آبرویی ازین پیشتر سخن

۸

سیر آمدم ز قسمت ایام، تا به چند

چون خامه حاصلم بود از خشک (و) تر سخن

۹

از چشم اهل هند، سخن آفرین ترم

عاجز نیم چو طوطی کم حرف در سخن

۱۰

با شق خامه، شق قمر را چه نسبت است؟

بیرون نیامده است ز شق قمر سخن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۰۵

نظرات