
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۶۸
۱
پیش قضای حق دم چون و چرا مزن
در بحر بی کنار عبث دست و پا مزن
۲
تا در دل تو داعیه اعتراض هست
خاموش باش و دم ز مقام رضا مزن
۳
کوته شود زبان ملامت ز احتیاط
با دیده گشاده قدم بی عصا مزن
۴
سهل است ناامید ز بیگانگان شدن
با جان پر امید در آشنا مزن
۵
در آتش است نعل سفر رنگ و بوی را
دامن گره به دامن این بی وفا مزن
۶
در خاک کن نهان قلم استخوان من
آتش به دفتر پر و بال هما مزن
۷
مجنون گرفت دامن محمل به دست صبر
بیهوده قطره در طلب مدعا مزن
۸
صائب کباب شد دل عالم ز ناله ات
در پرده بیش ازین سخن آشنا مزن
تصاویر و صوت

نظرات