
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۶۹
۱
خاکم به چشم در نگه واپسین مزن
زنهار بر چراغ سحر آستین مزن
۲
افتاده را دوباره فکندن کمال نیست
آن را که خاک راه تو شد بر زمین مزن
۳
کافی است بهر سوختنم یک نگاه گرم
آتش به جانم از سخن آتشین مزن
۴
بگذار چشم فتنه خوابیده را به خواب
ناخن به داغ سینه اندوهگین مزن
۵
انصاف نیست آیه رحمت شود عذاب
چینی که حق زلف بود بر جبین مزن
۶
چون شیشه توتیا شود از سنگ فارغ است
بر سنگ خاره شیشه ما بیش ازین مزن
۷
خواهی که گیرد از تو سپهر برین حساب
زنهار ناشمرده قدم بر زمین مزن
۸
صائب به گوشه دل خود تا توان خزید
زنهار حلقه بر در خُلدِ برین مزن
تصاویر و صوت

نظرات
امیر علیزاده