صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۳۸۶

۱

عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن

پیش کلیم دست بدر می کنی مکن

۲

صدق عزیمت است دلیل ره طلب

تو سست عزم، عزم دگر می کنی مکن

۳

قطع ره طلب به تأمل نمی شود

در پیش پای خویش نظر می کنی مکن

۴

چون سیل، بی ملاحظگی خضر این ره است

این راه را به قاعده سر می کنی مکن

۵

فکر و خیال محرم این شاهراه نیست

هر دم خیال (و) فکر دگر می کنی مکن

۶

بی جذبه آفتاب دلیلت اگر شود

از خود سفر به نور شرر می کنی مکن

۷

در ره شکنجه ای بتر از کفش تنگ نیست

با خوی بد هوای سفر می کنی مکن

۸

در قلزمی که یکجهتان دم نمی زنند

هر دم زدن هوای دگر می کنی مکن

۹

آزادگان چو سرو به یک جامه قانعند

هر روز یک لباس به بر می کنی مکن

۱۰

از رشک عشق، غیرت حسن است بیشتر

در ماه و آفتاب نظر می کنی مکن

۱۱

اکنون که برد بی خبری هر چه داشتیم

ما را ز حال خویش خبر می کنی مکن

۱۲

پاس شکوه فقر و قناعت نگاه دار

در پیش گنج، دست به زر می کنی مکن

۱۳

صائب یکی ز حلقه به گوشان زلف توست

او را نظر به چشم دگر می کنی مکن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۱۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۰۱

نظرات