صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۳۹۰

۱

یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من

با هیچ قفل راست نیامد کلید من

۲

در سنگ از شرار و شرر می دهم خبر

افلاک یک ستاره ندارد به دید من

۳

با تیغ پاک کرده ام اینجا حساب خود

از خاک، روی شسته برآید شهید من

۴

مردان هزار فوج ز همت شکسته اند

غافل مباش از سپه ناپدید من

۵

ابر سیاه، پرده سیلاب فتنه است

ایمن مشو ز آفت چشم سفید من

۶

این آن غزل که گفت مسیحای زنده دل

کاین خلق نیست در خور گفت و شنید من

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۱۷

نظرات

user_image
احمد
۱۳۹۴/۰۸/۳۰ - ۱۰:۳۴:۴۳
بیچاره این هم که کلیدش کار نمیکنهانگار کلا از همون قدیما کلید کار ساز نبودهفردوسی هم میگهچو خورشید تابنده شد ناپدیددر حجره بستند و گم شد کلید
user_image
یکی از ناشناسان
۱۳۹۴/۰۸/۳۰ - ۱۳:۱۱:۵۹
آقای روحانی بی تردید از خویشان و یا از اعقاب این آقای صایب تبریزی بوده است.