صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۱۸

۱

حیرت زدگان را نشود خواب پریشان

در ساغر گوهر نشود آب پریشان

۲

آبی است که آیینه ریحان بهشت است

از فکر تو آن را که شود خواب پریشان

۳

در دایره ماه همان پرده نشین است

هر چند شود پرتو مهتاب پریشان

۴

با وحدت پرتو چه کند کثرت روزن؟

در تیغ ز جوهر نشود آب پریشان

۵

چون آینه کز نقش، پریشان شودش خواب

دل گشت ز جمعیت اسباب پریشان

۶

در پیرهن بحر شود گرد یتیمی

خاکی که شود در ره سیلاب پریشان

۷

ما در چه شماریم، که دریا شده از موج

در جستن آن گوهر نایاب پریشان

۸

زنهار مده راه به دل عیش جهان را

کز خنده شود غنچه سیراب پریشان

۹

صائب نشود جمع به شیرازه محشر

هر دل که شد از دوری احباب پریشان

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۲

نظرات