
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۴۱۹
۱
سیلاب حواس است نظرهای پریشان
تخم نگرانی است خبرهای پریشان
۲
چون دانه تسبیح بود رشته الفت
شیرازه جمعیت سرهای پریشان
۳
داغی است به هر پاره دل من ز نگاری
چون سکه هر شهر به زرهای پریشان
۴
دارم ز خیال سر زلف تو دماغی
آشفته تر از زلف خبرهای پریشان
۵
چون ناوک بازیچه اطفال درین دشت
تا چند توان کرد سفرهای پریشان؟
۶
افسوس که چون آینه از بی خبری، شد
بینایی ما صرف نظرهای پریشان
۷
صائب مشو آشفته ز جمعیت اشرار
یک لحظه بود عمر شررهای پریشان
تصاویر و صوت

نظرات