صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۲۲

۱

بی آب نگردد گهر حسن ز دیدن

باریک نگردد لب ساغر ز مکیدن

۲

تا در دل صیاد، تمنای شکارست

از خاطر آهو نجهد فکر رمیدن

۳

چون تیر گذشت از نظر آن سرو خرامان

آیین خدنگ است به دنبال ندیدن

۴

آگاهی ما در گرو بی خبری نیست

خواب از سر ما می پرد از چشم پریدن

۵

طول سفر عشق ز دل واپسی ماست

کوته شود این راه ز دنبال ندیدن

۶

از وصل تسلی نشدن لازم عشق است

آرام نگیرد دل دریا ز تپیدن

۷

فریاد که چون شمع درین محفل افسوس

عمرم به سر آمد به سرانگشت گزیدن

۸

ارباب دل از تیغ اجل رنگ نبازند

بر خویش نلرزد گل این باغ ز چیدن

۹

چون زهر چرا سبز نگردد سخن من؟

گوشم دهن مار شد از تلخ شنیدن

۱۰

صائب چو سخن سر کند از مولوی روم

شیران بنیارند در آن دشت چریدن

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۰۲
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۴

نظرات