
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۴۲۳
۱
خونابه درد از دل غم پیشه طلب کن
آن باده گلرنگ ازین شیشه طلب کن
۲
آن شان عسل را که در آفاق نگنجد
از پرده زنبوری اندیشه طلب کن
۳
از جذبه آهن شرر از سنگ برآید
دل سخت چو گردید دم از تیشه طلب کن
۴
با مرکب چوبین نتوان رفت به جایی
بال و پری از برق درین بیشه طلب کن
۵
سرمایه تشویش بود ملک سلیمان
وحدت ز پریخانه اندیشه طلب کن
۶
از دل طلب آن گنج که در عالم گل نیست
در قاف چو نبود پری از شیشه طلب کن
۷
صائب نکند حرف اثر در دل سنگین
جایی که توان برد فرو ریشه طلب کن
تصاویر و صوت

نظرات