صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۳۰

۱

لب تشنگی حرص ندارد جگر من

خشک از قدح شیر برآید شکر من

۲

در مشرب جان سختی من رطل گران است

هر سنگ که از حادثه آید به سر من

۳

از مشرق مغرب گل خورشید برآمد

در خواب بهارست نسیم سحر من

۴

چون ریگ روان منزل من پا به رکاب است

هر سست عنانی نشود همسفر من

۵

در خانه و صحراست به لطف تو امیدم

ای خانه نگهدار من و همسفر من

۶

زان زخم نمایان که ز تیغ تو ربودم

افتاد خیابان بهشت از نظر من

۷

در حسرت یک مصرع پرواز بلندست

مجموعه برهم زده بال و پر من

۸

مکتوب وفا در بغلم زنگ برآورد

در بیضه عنقاست مگر نامه بر من؟

۹

صائب منم امروز که در نه صدف چرخ

پیدا نتوان کرد کسی هم گهر من

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۸
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۳۸

نظرات