
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۴۳۳
۱
یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
۲
کار جهان تمامی هرگز نمی پذیرد
پیش از تمامی عمر خود را تمام گردان
۳
سودای آب حیوان بیم زیان ندارد
عمر سبک عنان را صرف مدام گردان
۴
در یک جهان مکرر نتوان معاش کردن
خود را جهان دیگر از یک دو جام گردان
۵
از صحبت لئیمان چون برق و باد بگریز
اوقات چون گرامی است صرف کرام گردان
۶
از بندگی به شاهی راهی است چون کف دست
آزاده ای چو یابی خود را غلام گردان
۷
چون دور هستی ما ساقی به آخر آید
بر گرد باده ما را چون خط جام گردان
۸
یک نیم مست مگذار ساقی درین خرابات
هر ماه نو که سر زد ماه تمام گردان
۹
دست از رکاب همت کوته مکن چو صائب
نه توسن فلک را با خویش رام گردان
تصاویر و صوت


نظرات