صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۵۴

۱

دلنشین افتاده است از بس که خط و خال او

ریشه در آیینه چون جوهر کند تمثال او

۲

حیرت آن روی آتشناک مهر لب شده است

ورنه صد فریاد دارد هر سپند خال او

۳

صورت دیوار می آید به جان بی نفس

وقت بیرون آمدن از خانه در دنبال او

۴

نیست چون تیر کمان سخت بر گردیدنش

می دود هر کس ز خود بیرون به استقبال او

۵

دور باش ناز او از بس غیور افتاده است

سایه می آید به ترس و لرز از دنبال او!

۶

می توان از نقش پای او شنیدن بوی خون

بس که گردیده است چون عاشقان پامال او

۷

روی خوبان دگر از باده رنگین گر شود

چهره می می شود لعلی ز رنگ آل او

۸

در مقام دلبری ساکن تر از مرکز بود

گرچه آتش زیر پا دارد ز عارض خال او

۹

قامت او گر به این عنوان کند نشو و نما

زود خواهد گشت طوق قمریان خلخال او

۱۰

می کند چندین دل آشفته را گردآوری

صائب از هر حلقه ای زلف پریشان حال او

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۰

نظرات