
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۴۶۰
۱
می خورد خون فراغت تشنه آزار تو
دست از دست مسیحا می کشد بیمار تو
۲
نیم جانی داشتم نزدیک لب آورده ام
بر سر حرف است اگر شیرینی گفتار تو
۳
بر سر اقبال با هم گفتگوها کرده اند
سایه بال هما با طره دستار تو
۴
سرو می ترسم که بال قمریان را بشکند
سخت می پیچد به خود از غیرت رفتار تو
۵
صائب این طرز سخن را از کجا آورده ای؟
خنده بر گل می زند رنگینی اشعار تو
تصاویر و صوت

نظرات