صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۶۱

۱

می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو

چون تماشایی نظر بردارد از گلزار تو؟

۲

دل نگردد چون خراب از جلوه مستانه ات؟

نقش پا رطل گران می گردد از رفتار تو

۳

هر که یک پهلو فتد، با او طرف گشتن خطاست

برنمی آید کسی با تیغ بی زنهار تو

۴

چون دهم از شکوه دردسر ترا، کز نازکی

گل گرانی می کند بر گوشه دستار تو

۵

می شود باریک سرو از رخنه دیوار باغ

چون به سیر گلشن آید سرو خوش رفتار تو

۶

گر نباشد بر دلت مرگ پرستاران گران

می توان مرد از برای نرگس بیمار تو

۷

مستی حسن ترا پیمانه ای در کار نیست

دیدن آیینه باشد ساغر سرشار تو

۸

خنده گل در گلوی غنچه می گردد گره

چون به شکرخنده آید لعل گوهربار تو

۹

از عرق تر می کند هر روز چندین پیرهن

ماه کنعان از حجاب گرمی بازار تو

۱۰

سیر چون بیند ترا عاشق، که از لغزندگی

دست و پا گم می کند نظاره از رخسار تو

۱۱

چون نسازد خانه تنگ صدف را سینه چاک؟

بحر تنگی می کند بر گوهر شهوار تو

۱۲

گر ز آب زندگی لب تر نسازد دور نیست

هر که را دل زنده گردد صائب از گفتار تو

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۳

نظرات