
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۴۷۰
۱
می شود روشن چراغ از چهره رنگین تو
بیمی از کشتن ندارد شمع بر بالین تو
۲
مور هیهات است بیرون آید از دریای شهد
سبزه خط چون برآمد از لب شیرین تو؟
۳
جای سیلی نقش بندد بر عذار نازکت
دامن گل همچو شبنم گر شود بالین تو
۴
بر فلک از هاله آغوش گردد جای تنگ
بدر گردد از سواری چون هلال زین تو
۵
گرچه مسطر مانع از جولان نگردد خامه را
خشک می گردد نگاه از جبهه پرچین تو
۶
عاجز از نشو و نما گشته است چون رگهای سنگ
سبزه امید ما از پله تمکین تو
۷
مور از اقبال سلیمان می شود شیرین سخن
بال شهرت می دهد گفتار را تحسین تو
۸
رتبه فکر ترا صائب عروج دیگرست
می کند تحسین خود هر کس کند تحسین تو
تصاویر و صوت

نظرات