صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۵۱۹

۱

ز گل فزود مرا خارخار خنده تو

که نیست خنده گل در شمار خنده تو

۲

مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است

که نشکند قدح گل خمار خنده تو

۳

شده است گل عبث از برگ سر به سر ناخن

گرهگشایی دلهاست کار خنده تو

۴

تو چون دهن به شکرخنده واکنی چون صبح

کند فلک زر انجم نثار خنده تو

۵

گشود لب به شکرخنده غنچه تصویر

نشد که گل کند از لب بهار خنده تو

۶

درآی از درم ای صبح آرزومندان

که سوخت شمع من از انتظار خنده تو

۷

ز آفتاب چرا مهر بر دهن دارد؟

اگر نه صبح بود شرمسار خنده تو

۸

کند نسیم گریبان غنچه را صد چاک

دهن چگونه شود پرده دار خنده تو؟

۹

طرف چگونه شود با رخ تو ماه، که صبح

ز آفتاب بود داغدار خنده تو

۱۰

ز شور حشر نمکسود تا به کی گردد؟

دل دو نیم من از رهگذار خنده تو

۱۱

دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم

ز بس خجل شده در روزگار خنده تو

۱۲

بود ز قند مکرر حلاوتش افزون

گرفته ایم مکرر عیار خنده تو

۱۳

چو شمع صبح همین آرزوست صائب را

که جان خویش نماید نثار خنده تو

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۸۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۲۹

نظرات