
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۲۳
۱
ز من شکیب به قدر دل فگار بجو
به من دلی بنما بعد ازان قرار بجو
۲
مرا به مرگ ز کوی تو پای رفتن نیست
غبار من به سر راه انتظار بجو
۳
شکستگی طلبم، از میان اگر بروم
مرا به سلسله زلف آن نگار بجو
۴
گهرفشانی ابر سیاه مشهورست
مراد در دل شب ای سیاه کار بجو
۵
چو دور من بسر آید ز گردش دوران
مرا به حلقه آن چشم پرخمار بجو
۶
دلی که داشتی ای جان شده است هر جایی
دل دگر ز برای تن فگار بجو
۷
نکرده گریه تمنای بخت سبز مکن
بریز دانه خود در زمین، بهار بجو
۸
به امتحان بکش از ریگ روغن بادام
دگر مروت ازین اهل روزگار بجو
۹
چه ذره بی سرو پا شو درین جهان صائب
دگر به حضرت خورشید عشق بار بجو
تصاویر و صوت

نظرات