صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۵۲۵

۱

مشو چو موج شلاین به هر کنار و برو

کمند طول امل را فراهم آر و برو

۲

جهان تیره نه جای سپیدکاران است

سبک ز دل نفسی چون سحر برآر و برو

۳

بریز برگ تعلق ز خود مسیحاوار

سر سپهر به زیر قدم درآر و برو

۴

قمار عشق ندارد ندامت از دنبال

بباز هر دو جهان را درین قمار و برو

۵

نثار توست همه گنج های روی زمین

مشو مقید سیم و زر نثار و برو

۶

مکن چو شمع به یک خانه عمر خود را صرف

چو آفتاب به هر جا سری بدار و برو

۷

جهان شکار و تو چون برق بر جناح سفر

بگیر ران کبابی ازین شکار و برو

۸

چو پیش روی تو آید هر آنچه می کاری

مکن نگاه به دنبال خود، بکار و برو

۹

چو رفتن از سر کوی وجود ناچارست

چو شمع، ماتم خود پیشتر بدار و برو

۱۰

ز انتظار مکش طایران قدسی را

سری ز بیضه درین آشیان برآ و برو

۱۱

به یک رفیق موافق بساز در عالم

منافقان جهان را به هم گذار و برو

۱۲

ز لاله زار جهان نیست حاصلی جز داغ

مبند دل به تماشای لاله زار و برو

۱۳

نسیم مصر طلبکار پاک چشمان است

سفید ساز نظر را ز انتظار و برو

۱۴

مشو مقید ویرانه جهان چون سیل

سبک دو پای تعلق (ز) گل برآر و برو

۱۵

ز فیض بی ثمری سرو فارغ از سنگ است

به برگ سبز قناعت کن از (بهار) و برو

۱۶

زمین پاک درین روزگار اکسیرست

مریز دانه خود را به شوره زار و برو

۱۷

به قدر سعی، صفا یافتند راهروان

به هر دو گام درین راه سر مخار و برو

۱۸

هزار زخم نمایان اگر خوری بر دل

به روی دشمن خونخوار خود میار و برو

۱۹

مباد دولت بیدار را به خواب دهی

نمک به چشم گرانخواب خود فشار و برو

۲۰

چو می برند بخواهی نخواهی از دستت

ببوس نقد دل و بر زمین گذار و برو

۲۱

حریف راهزنان عدم نمی گردی

به زلف او دل و دین و خرد سپار و برو

۲۲

میانجی می و مینا نه کار سنگ بود

دل مرا و غمش را به هم گذار و برو

۲۳

جهان کرایه دیدن نمی کند صائب

چو غنچه سر ز گریبان برون میار و برو

۲۴

جواب آن غزل است این که گفت عارف روم

به هر زمین که رسی دانه ای بکار و برو

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۸۵

نظرات

user_image
حسن رحمانی
۱۴۰۰/۰۷/۲۲ - ۰۲:۵۷:۰۴
من جستجو کردم و معنی شلاین رو پیدا نکردم، کسی میدونه در بیت اول شلاین به چه معنیه؟
user_image
روح اله یگانه
۱۴۰۰/۱۰/۰۶ - ۱۶:۲۱:۳۸
شلاین-شلایین:(ترکی) بسیار اصرار و تقاضا کننده به شکل افراط  با این توضیح میشه مصرع اول رو اینطور معنا کرد: موج همیشه در حال رفت و برگشت در آغوش ساحل هست (کنار هم معنی ساحل و هم معنی آغوش رو میده و حتی حاشیه و مسایل فرعی) و بنوعی در حال التماس بوده و نمیتواند جدا شده و به مسیر خودش ادامه بدهد. نوعی تکرار بیهوده شاعر میگه مانند موج دریا نباش که در مسایل فرعی و دلبستگی های روزمره بمانی و عمر را تلف کنی، سعی کن دل بکنی و به مسیر ادامه بدهی