
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۳۰
۱
خطت که رفت در بغل هاله ماه ازو
پوشیده است کعبه پلاس سیاه ازو
۲
من بسته ام لب طمع، اما نگار من
دارد دهان بوسه فریبی که آه ازو!
۳
عشق کریم سایه فکنده است بر سرت
هر آرزو که می کشدت دل، بخواه ازو
۴
باغ و بهار چشم و دل قانع من است
صحرای ساده ای که نروید گیاه ازو
۵
زلفت به مشک اگر رقم بندگی کشد
آن خون گرفته کیست که خواهد گواه ازو؟
۶
تا جلوه داد قد قیامت خرام را
آمد هزار منکر محشر به راه ازو
۷
در دودمان خامه صائب نهفته است
برقی که روی صفحه شود همچو ماه ازو
تصاویر و صوت


نظرات