
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۵
۱
شدیم پیر و نشد تر دو چشم بی نم ما
پلی است آن طرف آب، قامت خم ما
۲
ز اشک ما جگر تشنه ای نشد سیراب
نصیب سوخته جانی نگشت زمزم ما
۳
اسیر نفس و هوا ماند دل، هزار افسوس
به دست دیو برآورد زنگ، خاتم ما
۴
سری ز روزن خورشید برنیاوردیم
به رنگ و بوی جهان محو گشت شبنم ما
۵
گشاده روی تر از سینه کریمانیم
اگر ز خویش به تنگی، درآ به عالم ما
۶
نمی توان غم ما را به خوردن آخر کرد
ترحم است بر آن کس که می خورد غم ما
۷
مثال دیده مورست و ملک جم صائب
فضای عالم امکان، نظر به عالم ما
تصاویر و صوت


نظرات