
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۵۱
۱
وحشی تر از آهوست نشان قدم تو
کهسار شود سینه صحرا ز رم تو
۲
کوتاه نگردد به گره رشته عمرش
چون زلف نهد هر که سری در قدم تو
۳
هر فتنه سرگشته که در روی زمین بود
شد جمع به زیر قد همچون علم تو
۴
زین بیش دل خود نتوان خورد به امید
گر ماه تمامی که گرفتیم کم تو
۵
هر چند به پای دگری ره نتوان رفت
گردید فلک سیر سرم در قدم تو
۶
چون چشم که در خواب گران است حضورش
دل را سبک از درد کند کوه غم تو
۷
بر سنبل فردوس کند ناز نگاهش
چشمی که فتد بر خط نازک رقم تو
۸
صائب چه خیال است نیفتد به زبانها
هر شعر که آید به زبان قلم تو
تصاویر و صوت


نظرات