
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۶۱
۱
از مزار اهل حق جز دولت عقبی مخواه
زینهار از ترک دنیا کردگان دنیا مخواه
۲
آبرو چون جمع شد دریای گوهر می شود
حفظ آب روی خود کن گوهر از دریا مخواه
۳
نیش منت را به زهر جانگزا پرورده اند
صبر کن بر زخم خار و سوزن از عیسی مخواه
۴
صورت دیباست، باشد هر که دربند لباس
هوش اگر داری شعور از صورت دیبا مخواه
۵
مردم افتاده را استادگان گیرند دست
سرفرازی را به غیر از عالم بالا مخواه
۶
دل چو روشن گشت صائب می شود روشن حواس
از خدای خویش چیزی جز دل بینا مخواه
تصاویر و صوت

نظرات