
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۶۲
۱
از سر عشاق در زیر فلک سامان مخواه
اختیار از گوی عاجز در خم چوگان مخواه
۲
از جهان بی وفا با تلخرویی صلح کن
نقش یوسف بر درو دیوار این زندان مخواه
۳
صددرستی شیشه گر را در شکست شیشه هست
گر دلت را عشق برهم بشکند تاوان مخواه
۴
مرگ بی منت گواراتر ز آب زندگی است
زینهار از آب حیوان عمر جاویدان مخواه
۵
خانه آباد پیش پای سیل افتاده است
خاطر معمور جز در خانه ویران مخواه
۶
جز جواب خشک، موجی نیست در بحر سراب
مد احسان زینهار از دفتر دوران مخواه
۷
نیست بحر نعمت بی خواهش حق را کنار
چون صدف گر لب گشایی هیچ جز دندان مخواه
۸
شرم دار از حق، مبر صائب نیاز خود به خلق
بر سر خوان سلیمان دانه از موران مخواه
نظرات