صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۵۶۵

۱

لعل او را بین به دلها بی حجاب آویخته

گر ندیدی اخگری را در کباب آویخته

۲

چون تهیدستی که یابد بر کلید گنج دست

دیده حیران در آن بند نقاب آویخته

۳

خط مشکین گرد رخسار جهان افروز او

مجرمی چندند در روز حساب آویخته

۴

چون زنند اهل تظلم دست در زنجیر عدل؟

آنچنان جانها در آن زلف بتاب آویخته

۵

شوق آسایش نمی داند، وگرنه بی حجاب

ذره ما در فروغ آفتاب آویخته

۶

هیچ کاری از بزرگان برنیاید بی شفیع

قطره از دریا به دامان سحاب آویخته

۷

ساده لوحانی که در دنیای دون پیچیده اند

تشنه ای چندند در موج سراب آویخته

۸

از خیال چشم مخمور تو صائب عمرهاست

پرده ها بر روی بینایی ز خواب آویخته

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۰۷

نظرات