صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۵۸۵

۱

به من شد نرم آن نامهربان آهسته آهسته

بلی کم زور می گردد کمان آهسته آهسته

۲

ز بس گرد سرش گشتم ز بس در پایش افتادم

به من مایل شد آن سرو روان آهسته آهسته

۳

ازان نازک نهال ای دل به بوی گل قناعت کن

به حاصل می رسد نخل جوان آهسته آهسته

۴

همین معنی است بر حسن مدارا حجت ناطق

که مرغی یاد می گیرد زبان آهسته آهسته

۵

به کم کردن توان از دست افیون جان بدر بردن

ببر پیوند از خلق جهان آهسته آهسته

۶

ز پیری می کند برگ سفر یک یک حواس من

ز هم می ریزد اوراق خزان آهسته آهسته

۷

دل روشن درین وحشت سرا دایم نمی ماند

هوا می گیرد این شمع از میان آهسته آهسته

۸

به مویی می توان از چرب نرمی برد گویی را

چه دلها برد آن نازک میان آهسته آهسته

۹

حریف دلبران شهر قزوین نیستی صائب

بکش خود را به شهر اصفهان آهسته آهسته

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۱۸

نظرات